چگونه نه بگوییم؟ مهارت نه گفتن
نه گفتن ساده نیست.آن هم وقتی که خود ما و دیگران تمام زندگی مان را صرف بهبود مهارت بله گفتن کرده ایم و می کنیم.
ما در ارتباطات و مذاکره ها معمولا در پی آن هستیم که از طرف مقابل پاسخ مثبت دریافت کنیم.
بخش قابل توجهی از کتابهای مذاکره هم بر اساس این هدف تدوین شده و شکل گرفته اند.
راجرفیشر هم کتاب مشهورخود درمورد مذاکره را Getting to yes نام گذاری کرده است.
اما کسانی که تجربه زیادی در مذاکره دارند، میدانند که دستیابی به پاسخ مثبت تنها یک رواز سکه مذاکره است.روی دیگر سکه ، مهارت نه گفتن یا به عبارتی پاسخ مثبت ندادن به خواسته های طرف مقابل است.
خواسته هایی که ممکن است اخلاقی یا منطقی نباشند و یا اینکه منطقی و اخلاقی باشند ولی براورده کردن ان برای ما امکان پذیر نباشد.
کسانی که پاسخ منفی مارا میشنوند به ندرت از شنیدن این پاسخ ما خوشحال میشوند و این البته طبیعی است.
پاسخ منفی به معنای رد کردن خواسته های طرف مقابل ، رد کردن ایده ها ، ارزو ها و نیزعدم براورده کردن اولویت های طرف مقابل است.
بنابراین در اکثر مذاکره ها و گفتوگو ها، 《نه》گفتن پایان گفتوگو نیست.بلکه شروع یک مذاکره است.

کسی
که پاسخ منفی را شنیده است از تمام تواناییها، دانش و ابزارهای هیجانی خود استفاده میکند تا این پاسخ منفی را به پاسخی مثبت (یا لااقل یک پاسخ منفی در کنار حداقلی از امیدواری) تبدیل کند.
کسی هم که پاسخ «نه» را مطرح کرده است، با توجه به تمایل عمومی ما انسانها در خوشحال کردن و راضی نگاه داشتن دیگران، معمولاً لحظات بسیار سختی را تجربه میکند.
حتماً برای شما هم پیش آمده است که بلافاصله پس از پاسخ منفی به طرف مقابل، حتی قبل از آغاز اعتراض وی، به حدی احساس معذب بودن کردهاید که به رقیق کردن موضع خود اقدام نمودهاید.
آیا مطمئن هستید طرف مقابل متوجه شده است که پاسخ شما منفی است؟
ملاحظهکاری و توجه به دیگران از ویژگیهای مثبت و ارزشمند در فرهنگ ماست که البته موجب شده تا حد زیادی از صراحت کلام در برخوردهای روزمره و تعاملات اجتماعی ما کاسته شود.
در فرهنگ ما، معمولاً گوینده وضعیت شنونده را در نظر می گیرد و جملهبندی سخنان خود را به گونهای انتخاب میکند که به عواطف و احساسات طرف مقابل کمترین آسیب وارد شود.
این عادت فرهنگی، باعث شده است که در مذاکرههای روزمره (با سایر هموطنان و خصوصاً در سطح بینالمللی) از گفتن پاسخهای صریح پرهیز کنیم.
